چالشها وراهکارهای صادرات استان وکشور
تهیه کننده : بهرام هاشمی
کارشناس ومشاورایجادوتوسعه کسب وکار
با بررسی درک مشکلات صادراتی متمایزکننده شرکتهای تولیدی کوچک و متوسط در استان همدان درحقیقت به چالش ها وراهکارهای صادرات استان می رسیم.. نتایج بدست از این مطالعه نشان داد از میان 6 عامل شناسایی شده عامل قوانین و مقرارت، سیستم بانکی و اخذ مجوزهای بهداشتی به ترتیب بیشترین اهمیت را از آن خود نمودهاند و بیشترین موانع توسعه صادرات داشتهاند. عامل بعدی فقدان برنامههای بازاریابی نسبت به مقوله صادرات بوده و سپس به ترتیب آموزشهای تخصصی و سطح فرهنگ جامعه نسبت به مقوله صادرات است. در حالی که برخی از آثار گذشته روی موانع صادرات شرکت ها تمرکز کردهاند، کمبودمطالعاتی در مورد بررسی آثار این مسائل در عملکرد صادرات خصوصاً در کشورهای در حال توسعه وجود دارد. امید است نتایج این مقاله مورد قبول جامعه تولید کنندگان وبازرگانانقرار گیرد قرار گیرد
در دنیای سراسر رقابت امروز، موفقیت هر ملت در گرو درک و شناخت از امکانات موجود و بهرهگیری بهینه از آنها به منظور رشد و توسعه بیشتر در همه ابعاد و زمینههاست و این امر مهم در کشور ما ایران نیز که سالیان دراز است تکیه بر درآمدهای نفتی داشته، بسیار ضروری و حیاتی به نظر میرسد. جامعهای که میخواهد بر پای خویش بایستد و استقلال خود را در جهان امروز حفظ کند نیاز به درآمد از منابع و امکانات دیگری دارد که باید شناخته شوند و به منظور رشد و توسعه آنها برنامه ریزی و سرمایهگذاری و اقدامات موثری را انجام دهند و از درآمد ناشی از این محصولات که زاییده خلاقیت های فردی و اجتماعی است استفاده نماید. این امر مهم در درجه اول به تحقیق در مورد شناخت منابع، موانع و امکانات و در درجه دوم به برنامهریزی برای دستیابی به بهره وری بالاتر و اقدام سریع تر در به انجام رساندن این برنامهها، نیاز دارد. از طرفی صادرات در حالی که عملکرد شرکت هااز جمله حجم فروش، سهم بازار، سودآوری و موقعیت رقابتی را بهبود میبخشد روی سطوحی از استخدام، درآمدهای ارزی، توسعة صنعتی و رفاه ملی هم به طور مثبت تأثیر میگذارد. با توسعة جهانی شدن و ادغام اقتصادی در میان کشورها، صادرات یکی از مهمترین استراتژیهای بینالمللی کردن شرکتها و اقتصادها در سطح استان وکشور می باشد. مدیران شرکتها برای رقابت در بازارهای داخلی و همچنین خارجی باید مسائل و موانع متعدد صادراتی و نتایج آنها را روی توسعه صادراتی شرکت ها درک کنند. این مساله برای سیاستگذاران هم به منظور اتخاذ برخی اقدامات برای حذف یا حداقل کاهش آثار آنها دارای اهمیت است.
مروری بر آثار گذشته نشان داد اغلب تحقیقات در سطح کشوری تمرکز داشتهاند و فقط تعداد کمی از آنها رویکرد استانی را اتخاذ کردهاند. اکثریت مطالعات در ایالات متحده آمریکا و اروپا و تعداد کمی در کشورهای در حال توسعهای از قبیل برزیل، یونان، قبرس، لبنان و ترکیه اتفاق افتادهاند. هنوز هم به تحقیقات در کشورهای در حال توسعه نیاز مبرمی احساس میشود. تحقیق ارائه شده در این مقاله در ابتدا یک قالب کاری مفهوم بر مبنای موانع صادراتی صنایع غذایی در استان همدان براساس متغیرهای عملکرد صادرات ترسیم میکند و سپس چندین فرضیه را مطرح میسازد. این مقاله به بررسی این فرضیهها بر مبنای دادههای استخراج شده از شرکتهای تولیدی صنایع غذایی میپردازد و در آخر نتایج و مفاهیمی را برای مدیران و سیاستگذاران خصوصاً در کشورهای در حال توسعه مطرح مینماید.
مسائل صادراتی میتوانند به صورت محدودیتهای نگرشی، ساختاری، عملیاتی و سایر محدودیتهایی تعریف شوند که توانایی یک شرکت را برای اجرا، توسعه یا تداوم عملیات بینالمللی به تعویق میاندازند. مطالعات متعددی روی مسائل صادراتی از جوانب مختلف تمرکز کرده و متدلوژیهای متفاوتی را به کار بردهاند
موانع صادراتی میتوانند به صورت خارجی و داخلی طبقهبندی شوند. موانع داخلی صادرات عبارتند از مسائل درون شرکت و معمولاً منابع ناقص سازمانی را برای فعالیتهای صادراتی در بر میگیرند که معمولاً مرتبط به شرکت و ویژگیهای محصول هستند. برای مثال: منابع ناقص مالی، نبود دانش و اطلاعات بازار، محصولات کم کیفیت، قیمت بالا و منابع ناکافی انسانی.
مشکل به دست آوردن اطلاعات در مورد بازارهای صادرات، یکی از موانع مهم صادراتی برای شرکتهای صادراتی و غیرصادراتی به شمار میرود. عدم توانایی در جمعآوری، اشاعه و استفاده از اطلاعات صادرات بازار، اثر سوئی بر عملکرد صادرات شرکت دارد
پرسنل صادرات یکی از مزایای رقابتی مهم شرکتها محسوب میشوند چون دارای تخصص و مهارتهایی از قبیل شناخت مشتریان خارجی، طراحی موثر در بازاریابی سیستماتیک، بررسی و تحلیل فرصتهای بازاریابی و استفاده از شیوههای صادرات هستندند عدم وجود پرسنل صادراتی شایسته، توسعه صادراتی شرکت را تضعیف مینماید.
مسائل صادراتی مرتبط به محصول میتواند تحت عنوان مسائل کیفی و فنی یا تطبیق گروهبندی شوند. وجود مزیتهای محصولی از لحاظ کیفیت، قیمت، کارآمدی و شهرت نشان تجاری تاثیر بسزایی روی توسعه صادراتی شرکت دارد. بالعکس نبود مزیتهای محصولی به طور منفی روی تقاضای صادرات محصولات و به طور مستقیم روی بازدهی صادرات تاثیر میگذارد.
قیمتگذاری یک مسئله حائز اهمیت در صادرات است. عدم توانایی برای ارائه قیمتهای راضی کننده در بازارهای بینالمللی میتواند ناشی از افزایش هزینة واحدی کالای فروخته شده باشد که موجب هزینههای اضافی تعدیل محصول، بستهبندی برای بازاریابی صادراتی، هزینههای مدیریتی، عملیاتی و حمل و نقل بیشتر، تعرفهها، مالیات یا کرایههای بالاتر و هزینههای بیشتر بازاریابی و توزیع میگردد. عدم توانایی در ارائه قیمتهای صحیح موجب مشکلاتی در فروش صادراتی شده و به طور منفی روی سهام بازار صادرات و بهرهوری تأثیر میگذارد.
از دیرباز شرایط عوامل تولید بعنوان عنصر مهم تأثیر گذار بر بهره وری شرکتها شناخته شده است. زیرساختهای فیزیکی با وجود اینکه میزان اثرشان مورد مناقشه است، نقش مهمی در بهرهوری دارد. جهانی شدن و در نتیجه افزایش سیالیت تجاری، تقاضای زیرساختهای ارتباطی و حمل ونقل در تمامی کشورها با هرسطح از توسعه را افزوده است.
دسترسی مؤثر به سرمایه برای شرکتها جهت سرمایه گذاری بلندمدت که باعث افزایش سطح بهرهوری میشود، مهم است. تحقیقات زیادی در زمینه تحلیل تأثیر توسعه بازارهای مالی بر رفاه اقتصادی انجام شده است. برخی به نقش بازارهای سرمایه توجه دارند و برخی دیگر به امکان دسترسی به اعتبار پرداختهاند. اگرچه شواهد روشنی برای اینکه کدامیک از نظامهای مالی مبتنی بر سرمایه یا بانک مرجّح است، بازارهای مالی توسعه یافته تر برای رشد مساعدند.
هم کیفیت و هم اندازه آموزش و تحصیلات عالی در یک اقتصاد تأثیر مثبتی بر سطح رفاه اقتصادی دارد. اما رابطه سادهای میان افزایش هزینه برای آموزش و بهره وری وجود ندارد: در دهههای اخیر در برخی کشورها دیده شده برخلاف افزایش حصول بخش بیشتری از افراد جامعه به تحصیلات عالی، میزان بهرهوری همچنان پایین است.
زیرساختهای علمی و فناوری برای رشد بهرهوری مهم است. در اقتصادهای پیشرفته منبعی برای اندیشههای نو است؛ که محرک مرز پیشرفت دانش است. در کشورهای عقب مانده تر ظرفیت جذب مورد نیاز برای دانش آماده تولید را بهبود میبخشد اما ظرفیت نوآور تنها یک مهم برای هزینه بر تحقیق و توسعه نیست؛ رقابتپذیری اقتصاد خرد در ابعاد زیادی از کیفیت محیط کسب وکار و پیشرفته بودن عملیات شرکت جهت هزینههای تحقیق و توسعه برای تولید اختراعات بیشتر و دیگر بروندادهای نوآور به قدر کافی بالا بوده است
حیطه قوانین و مشوقهای ناظر بر راهبرد شرکت و رقابت تأثیر مهمی بر چگونگی مقابله شرکتها با شرایط عوامل تولید روبرو دارد. سطوح بالای رقابت ایجاد شده در بازارهای بومی به خصوص برای عملکرد بالا مهم است. رقابت، ورود شرکتهای جدید، خروج شرکتهای فعال، و سطوح عملکرد متفاوت در تمام شرکتهای موجود را تحت تأثیر قرار میدهد. بدلیل محوری بودن رقابت، تأثیر دولت- از طریق قوانین رقابت، سهمیهها و مشوقهای مالیاتی، و شرایط حاکم بر مالکیت دولتی یا شرکتهای وابسته به دولت- برای بهرهوری حیاتی است. ساختار مالکیت شرکتها (خصوصی، دولتی، یا مختلط) عامل دیگری است که برای نوع تعامل رقابتی مهم است
یکی از جنبههای اصلی حوزه راهبرد و رقابت، گشودگی کشور برای تجارت و سرمایه گذاری خارجی است. باین ترتیب که کشورها قادر به استفاده از مزیتهای نسبی خود، یک پیشرفت مستقیم به بهرهوری کل اقتصاد، میشود. دسترسی به اندیشهها و فناوری پیشرفته تر از خارج را ممکن می سازد، و شرکتهای بومی را در معرض فشارهای رقابتی بیشتری قرار میدهد. ادبیات تجربی در رابطه با تأثیر گشودگی در بلندمدت در رشد و بهرهوری متفاوت است. تعدادی از تحقیقات رابطهای میان گشودگی و رشد رفاه اقتصادی یافتهاند یا نقش تجارت با اقتصادهای پیشرفته را بازبینی کردهاند. برخی دیگر اظهار کردهاند که ممکن است میان گشودگی و دیگر عوامل مانند نهادهای قوی، که تأثیرات مثبتی ایجاد میکنند اثر متقابل وجود داشته باشد. در حالی که برخی دیگر مدعی اند تجارت یک تأثیر مثبت مستقل دارد.
شرایط تقاضا نیز در ادبیات اقتصادی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مقررات محیطی و حمایت از مصرف کننده به خصوص طبیعتاً از منظر شرکت گزاف دیده میشود؛ اگر محصولات دوستدار محیط، قیمتهای بالاتر را ایجاد میکند یا بسوی هزینههای تولید پایین تر رهنمون می سازد، شرکتها متعهد به تولید آنها بدون نیاز به قانونگذاری میشوند. ادبیات تجاری بیان میکند که با ابهام زیاد درباره فناوریهای آینده، نیازهای مصرف کننده، و مقررات، قانون گذاری دقیق برای پیش بینی تغییرات آینده دیگر بازارها که میتواند شرکتها را برای سرمایهگذاری در فناوریهای سودآور رهنمون سازد، یک دید ساده است. و غریب نیست که این فناوریهای جدید منافع بهرهوری مستقیم که شرکت ها در غیر این صورت نادیده میگرفتند را فراهم سازد. در ادبیات مدیریت نیز تمرکز فزآیندهای بر اهمیت تقاضا وجود دارد که مشتریان را به عنوان شرکایی در فرآیند نوآوری هدایت میکند.